سولن، مادر مجرد 40 ساله، عاشقانه غیرمنتظره ای را با هیز کمپبل 24 ساله، خواننده اصلی آگوست مون، یکی از جذاب ترین و مشهورترین گروه موسیقی پسران در دنیا، آغاز می کند...

داستان پسری نوجوان که با فراز و نشیب های جذاب بودن بیش از حد، دست و پنجه نرم می‌کند.

یک غول صنعت پس از گرفتار شدن در تجارت داخلی به زندان فرستاده می شود. هنگامی که او آماده است تا خود را به عنوان آخرین معشوق آمریکا تغییر نام دهد، هرکسی را که او بدعهدی کرده است اینقدر سریع نمی بخشد و فراموش می کند.

آدری سالیوان، فرزندخوانده ای با والدین سفیدپوست، در وایت هیلز، سیاتل، با بهترین دوست دوران کودکی خود، لولو چن، زندگی می کند. آدری فردی بیش از حد موفق است که به عنوان وکیل در یک شرکت معتبر کار می کند. آدری و لولو که در صورت بستن قرارداد با یک تاجر چینی، قول ارتقای رتبه برای شریک شدن را دادند، به همراه لولو، ونسا، پسر عموی لولو، با نام مستعار "Deadeye" که از نظر اجتماعی ناجور و شیفته کی‌پاپ است، به چین سفر می‌کنند. آدری در پکن با هم اتاقی و دوست صمیمی خود کت ملاقات می کند که بازیگر یک برنامه پرطرفدار روزانه است...

دو کارآگاه به نام‌های نیک و آدری، در صدد هستند تا آژانس خصوصی خود را راه‌اندازی کنند. اما پس از آن که دوست‌شان ماهاراخا در عروسی خود دزدیده می‌شد، آنها خود را در میان گروگان‌گیری‌ای بین‌المللی پیدا می‌کند.

در حین بررسی پرونده ای از نقاشی های با ارزش دزدیده شده, فلچ مظنون اصلی قتل‌های متعددی می‌شود و تلاش می‌کند تا بی‌گناهی خود را ثابت کند و همزمان به دنبال مجموعه هنری دزدیده شده نامزدش می‌گردد. برای اثبات بی گناهی خود، او باید فهرست طولانی مظنونان را از بین ببرد , از دلال آثار هنری گرفته تا پسر بازی مفقود شده تا همسایه دیوانه و حتی دوست دختر خودش...

ایمی میچل یک زن متاهل و مادر دو نوجوان به اسم‌های جین(یک دختر سختکوش و همواره مضطرب) و دیلن(یک پسر تنبل) است. ایمی سخت تلاش می‌کند که مادر خوبی برای فرزندانش باشد. طی اتفاقاتی ایمی متوجه می‌شود که مسئولیت‌های بیش از حد برعهده گرفته است و هیچ وقتی برای تفریح و خوشی در زندگیش باقی نگذاشته بنابراین تصمیم میگیرد زندگی خودش و اطرافیانش را تغییر بدهد...

پیت و دبی هر دو در آستانه چهل سالگی هستند, که بچه هایشان از هم متنفرند، هر دو کسب و کارشان در حال ورشکستگی ست و رابطه شان در شرف نابودی ست.